با سلام به وبلاگ معلم كلاس ششم خوش آمديد؛ لطفاً با نظرات خود ما را ياري نمائيد؛ اميدوارم لذت ببريد و براي بهتر شدن وبلاگ نظر بدهيد؛ 5 نكته درباره تكنولوژي
زیارت عاشورا

 5 نكته درباره تكنولوژي


چكيده:
تحولات فني و تكنولوژيك با سرعت فزاينده‌اي در حال شكل‌گيري است، اما وقوع اين تحولات در عرصه فناوري، هرگز به معني تأمين آرامش و آسايش بشر نبوده و نه تنها در بسياري از موارد، معضلات اجتماعي را حل نكرده بلكه آنها را تشديد نموده است. متن زير، ترجمه سخنراني نيل پستمن در كنفرانسي به نام «فناوري جديد و وجود انسان» است كه طي آن به بررسي پنج ويژگي تحولات تكنولوژيك مي‌پردازد.



موضوع اين كنفرانس، «فناوري جديد و وجود انسان: اعتقادات و باورها در هزاره‌ي جديد»، بالطبع نمايانگر نگراني شما از آينده باورها و اعتقادات خود در هزاره‌ي جديد است و بايد هم چنين باشد. واضح است كه همگان از اين امر در هراسند. در كنار حكما و دين‌مداران، تجار و سياستمدارني نيز در نگراني به سر مي‌برند. با وجود خطراتي كه خبر از آمدن دشمني مي‌دهد كه در لباس دوست ظاهر شده، آيا باز هم مي‌توان از آرامش و آسودگي خاطر دم زد؟
موضوع بحث بنده، 5 نكته در خصوص تحولات فناوري است كه دانستن آنها ضروري است. اساس اين نظريات، مطالعات و تحقيقات  است كه در زمينه‌ي تاريخ تحولات تكنولوژيك داشته‌ام و به نظر مي‌رسد نظراتي آكادميك و يا مسائلي مبهم و پيچيده نباشند، بلكه چيزهايي است كه هر كس اندكي با مباحث توازن فرهنگي سروكار داشته باشد، بايد با آنها آشنا شود و بنده به اميد اين كه اين مطالب، در زمينه‌ي بررسي تأثيرات تكنولوژيكي بر اعتقادات و باورها سودمند باشد، آنها را تقديم مي‌كنم.

نكته اول
اولين نكته اين است كه در تمام تحولات فني، نوعي تعامل و بده و بستان مطرح است. من مايلم از آن به عنوان معامله ارزش‌هاي معنوي در قبال كسب دنيا نام ببرم.

تكنولوژي مي‌دهد و مي‌ستاند. اين بدين معناست كه همواره فناوري جديد به ازاي هر فايده و مزيتي كه عرضه مي‌دارد، ضرر و زياني نيز به دنبال خواهد داشت. ضرر و زيان يك پديده ممكن است بيشتر از سود و فايده آن باشد، يا شايد هم مزيت‌هايش چشمگير و قابل سرمايه‌گذاري باشد. شايد اين مسأله تا حدودي پيش پا افتاده به نظر برسد، ولي بسيار متعجب خواهيد شد اگر بدانيد افراد زيادي هستند كه تحولات موجود در عرصه فناوري را هديه و موهبتي صرف مي‌شمرند.
كافي است تعصب بعضي افراد را در مورد كامپيوتر تصور كنيد و از كسي كه تا حدودي با كامپيوتر آشناست بخواهيد كه در مورد اين وسيله نظر دهد؛ خواهيد ديد كه چگونه كوركورانه و متعصبانه در مورد شگفتي‌هاي كامپيوتر اغراق مي‌كند. همچنين در بسياري از موارد، افراد از شمارش عيوب كامپيوتر كاملاً چشم‌پوشي مي‌كنند. اين عدم توازن، خطري جدي است، زيرا هر قدر جنبه‌هاي شگفتي‌انگيز تكنولوژي بيشتر باشد، دستاوردها و نتايح منفي آن نيز بيشتر خواهد بود.
اتومبيل را تصور كنيد، در كنار تمام مزايا و فوايد آن، هواي ما را سمي نموده، شهرها را خفه كرده و زيبايي چشم‌اندازهاي طبيعي را از بين برده است. يا در تكنولوژي پزشكي، با يك پارادوكس مواجه هستيم، در عين حال كه مداواهاي حيرت‌انگيز و در خور ستايشي مي‌بينيم، امراض و از كارافتادگي‌هايي وجود دارد كه به وضوح قابل اثبات است كه علل آنها همين فناوري‌هاي پزشكي بوده‌اند كه نقش بسيار مهمي نيز در كاهش مهارت‌هاي تشخيص پزشكان ايفا كرده‌اند.


بد نيست يادآوري كنيم، در كنار دستاوردهاي فكري و اجتماعي كه به دنبال ظهور ماشين چاپ حاصل شد، به همان ميزان، ارزش‌هاي ديگر به سطور تاريخ سپرده شد. ماشين چاپ، نثرنويسي را به غرب آورد، ولي شعر و شاعري را به سوي ارتباطي نخبه‌گرا و مهجور سوق داد. اين صنعت، استقراء را به ما داد ولي حساسيت‌هاي مذهبي را تبديل به موهومات و خرافات كرد.
شايد بهترين شيوه‌ي طرح اين پديده، پرداختن به اين موضوع باشد كه اهميت و ارزش سوالي كه مي‌گويد: «تكنولوژي جديد چه مي‌تواند كند؟» كمتر از سوال ديگري است كه «تكنولوژي جديد چه نمي‌تواند بكند؟» و قطعاً سوال آخر مهم‌تر است، چرا كه كمتر طرح شده است. ممكن است كسي بگويد ترديد و شك نسبت به تحولات تكنولوژيك، از سوي كساني مطرح مي‌شود كه اعتقادي به تاريخ و يا برخي توازن‌ها در حوزه‌هاي فرهنگي ندارند! اگر من مسووليتي در اين امور داشتم، مانع ديگران از بحث فناوري اطلاعات جديد مي‌شدم، مگر اين كه شخص نشان مي‌داد، مختصري در مورد تأثيرات اجتماعي و رواني ساعت مكانيكي، صنعت چاپ، تلگراف و مطبوعات مي‌داند و به عبارت ديگر، نسبت به پي‌آمدهاي فناوري‌هاي بزرگ و مهم بي‌اطلاع نيست. پس در مجموع، نكته‌ي اول اين شد كه هميشه فرهنگ براي تكنولوژي هزينه مي‌پردازد.


نكته‌ي دوم
سهم افراد بشر از منافع و مضار فناوري‌هاي مدرن، يكسان نيست. بدين معني كه هر پديده‌ي مدرن، به گروهي سود و به گروهي ديگر ضرر و زيان مي‌رساند. مجدداً به مثال ماشين چاپ در قرن شانزدهم برمي‌گرديم كه مارتين لوتر از آن چنين ياد مي‌كند: «بيشترين و بالاترين درجه رحمت خداوند بود كه به وسيله آن، انجيل رونق گرفت».
انبوه كتب چاپ شده، نفوذ و اعتبار روحانيون مسيحي را از بين برده و تجزيه‌ي حوزه‌ي اسقف مقدس رم را سرعت بخشيد. پروتستان‌هاي آن زمان، از اين اتفاقات رو به رشد، اظهار شادماني مي‌كردند، اما در مقابل، كاتوليك‌ها بسيار خشمگين و عصباني مي‌شدند.
كسي كه نسبت به تحولات فناوري مدرن آگاهي داشته باشد، اين سوالات به ذهنش متبادر مي‌شود كه: چه كسي يا كساني، به طور مشخص از توسعه و رشد تكنولوژي جديد بهره‌مند مي‌شوند؟ كدام گروه، دسته يا شخص؟ و در اين بين، كدام صنعت مقدم است؟ و ديگر اينكه، كدام گروه از مردم به واسطه‌ي آن، متحمل ضرر و زيان مي‌شوند؟
بي‌شك رايانه در سرويس‌دهي به سازمان‌هاي بي‌شماري چون ارتش، خطوط هواپيمايي، بانك‌ها يا سازمان‌هاي متصدي امور مالياتي، خدمات زيادي ارائه داده و خواهد داد و به همان ميزان، پرواضح است كه كاربرد رايانه‌اي براي محققان برجسته و حرفه‌اي در زمينه فيزيك و ساير علوم طبيعي بسيار ضروري است. ولي در باب فناوري رايانه‌اي، اين سوال مطرح است كه رايانه تا كجا قادر است به اين سيل متراكم جمعيت خدمات ارائه دهد؟ به كارگران صنايع استيل، متصديان فروشگاه‌هاي ميوه و تره‌بار، مكانيك‌هاي اتومبيل، موسيقي‌دانان، نانواها، خشت‌مال‌ها، دندان‌پزشكان و حتي حكما و بسياري ديگر كه كامپيوتر اين روزها سر زده و بدون اجازه وارد زندگي آنها مي‌شود؟ اين افراد، مسائل شخصي و خصوصي خود را به راحتي در دسترس مؤسسات قدرتمند و ذي‌نفوذ قرار داده‌اند. اينان به راحتي مورد كنترل و پي‌گيري، قرار گرفته و موضوع آزمايش‌هاي زيادي قرار مي‌گيرند و تصميمات ناخواسته و ندانسته‌اي كه براي آنها گرفته مي‌شود، آنها را حيران و سرگردان مي‌كند. اين قبيل افراد، بيش از هميشه به اعداد و ارقام تبديل مي‌شوند، پست‌هاي الكترونيكي (
E – mail) مزخرف و بيهوده آنها را ميرانده و دفنشان مي‌كند و در نهايت تبديل به اهداف سهل‌الوصولي براي مؤسسات تبليغاتي و سياسي مي‌شوند.
در يك كلام، اين افراد بازندگان انقلاب عظيم رايانه‌ هستند. برندگان اين عرصه كه شركت‌هاي رايانه‌اي، بنگاه‌هاي چندمليتي و يا دولت مي‌باشند، بازندگان را نسبت به فناوري رايانه‌اي تشويق و ترغيب مي‌كنند.
شيوه‌ي آنها بدين ترتيب است كه ابتدا به بازندگان چنين القا مي‌كنند كه يك فرد ميانسال با داشتن يك كامپيوتر شخصي قادر خواهد بود، حساب و كتاب چك‌هاي صادره‌اش را تنظيم كرده، دستورالعمل طبخ غذاها را مرتباً پيگري نمايد و ليست خريد بهتر و حساب‌ شده‌تري تهيه كند. بعدها مي‌گويند كه كامپيوتر اين امكان را براي آنها فراهم كرده است كه از داخل منزل خود در رأي‌گيري شركت كنند، در خانه باشد و اقدام به خريد كنند و از هر گونه سرگرمي كه دوست دارند، بهره ببرند.
مجموع اينها زندگي اجتماعي را غيرضروري ترسيم مي‌نمايد. امروزه اصحاب عصر فناوري اطلاعات، مدعي هستند كه هر چه اطلاعات شما در زمينه رايانه بيشتر باشد، قادر خواهيد بود مشكلات و موانع بيشتري را حل كنيد، نه تنها موانع شخصي، كه مي‌توانيد بسياري از معضلات اجتماعي را نيز مرتفع سازيد، اما چگونه مي‌توان باور كرد كه اين ادعاها واقعيت دارد؟ اگر امروزه در جهان، كودكاني باشند كه از گرسنگي جان مي‌سپارند، كه قطعاً وجود دارند، به دليل كمبود اطلاعات نيست.
سال‌هاست كه ما به اين دانش رسيده‌ايم كه چگونه غذاي مناسب و كافي براي كودكان كره‌ي زمين تهيه كنيم؛ پس چگونه اجازه مي‌دهيم آنها از گرسنگي تلف شوند؟ اگر زنان مورد تجاوز قرار مي‌گيرند، اگر طلاق، ترويج سكس و بيماري‌هاي رواني روبه افزايش است، هيچ كدام ارتباطي به كمبود اطلاعات ندارد. من به جرأت مي‌گويم، اينها به خاطر فراموشي چيزهاي ديگري است و فكر هم نمي‌كنم كه من موظف به بيان و تشريح آنها براي حضار باشم. اگر تكنولوژي مدرن چنان ما را كور كرده باشد كه مشكلات و گرفتاري‌ها را نبينيم، اين عصر اطلاعات، مايه‌ي نكبت و نابودي ما خواهد شد.
اينجاست كه ما بايد مدام از شيفتگان فناوري رايانه‌اي سوال كنيم كه چرا چنين عمل مي‌كنيد؟ شما كدام جذابيت‌هاي را برمي‌شمريد؟ به دنبال تعويض قدرت با چه كسي هستيد؟ مركز كنترل اين قدرت كجاست؟
غرض اين نيست كه درصدد تقبيح اين مسائل باشم، چه رسد به اين كه بخواهم انگيزه‌هاي شيطاني و ناصواب را به كسي نسبت دهم. سخن اينجاست كه در كنار منافعي كه به يك گروه و ضررهايي كه به گروهي ديگر مي‌رسد، اين سوالات اساسي مطرح است. بنابراين، نكته‌ي دوم چنين شد كه همواره در تحولات تكنولوژيك، يك طرف ذي‌نفع و طرف ديگر بازنده است.



نكته‌ي سوم
در هر تكنولوژي، به طور ثابت يك ايده‌ي مؤثر و محوري موجود است؛ بعضي اوقات نيز دو يا سه ايده‌ي منتفذ و مؤثر وجود دارد. اين ايده‌ها اغلب به دليل خاصيت ذهني‌شان از معرض ديد ما به دور مي‌مانند، ولي اين بدان معنا نيست كه اثرات علمي بر جاي نگذارند. شايد اين سخن قديمي‌ترها را شنيده باشيد كه «آدمي كه چكش در دست دارد، همه چيز را ميخ مي‌بيند» اين بيان قابل تعميم است: آدمي كه مداد به دست است، همه چيز برايش مجله به نظر مي‌رسد. كسي كه دوربين تلويزيوني به دست گرفته است، همه چيز براي او يك صحنه و سوژه‌ي تصويري است. آدمي كه كامپيوتر در اختيار دارد، همه چيز را داده‌هاي اطلاعات فرض مي‌كند. معناي ظاهري اين عبارات، مورد نظر نيست؛ آن چه در وراي اين كلمات قصار نهفته و توجه ما را جلب مي‌كند، اين است كه هر تكنولوژي به همراه خود اقتضائات و ضرر و زيان‌هايي دارد.
در فرهنگ غيرمكتوب (گفتاري)، حافظه‌ي بشر مهم‌ترين نقش را دارد، هم چنان كه ضرب‌المثل‌ها، حكمت‌ها، اشعار و تصانيف، اهميت به سزايي داشته و در درون آنها مجموعه دانش شفاهي انباشته‌اي است كه طي اعصار و قرون گذشته شكل گرفته است. به همين خاطر است كه سليمان (ع) حكيم‌ترين و با سوادترين مردان عصر خود بود. آن گونه كه نقل مي‌كنند، در ميان پادشاهان آن دوران، او 3000 ضرب‌المثل حفظ بوده است، اما در فرهنگ مكتوب، چنين شاهكارهاي ذهني، بيهوده و وقت‌گير تلقي مي‌شوند و ضرب‌المثل‌ها فقط خيالات و تصوراتي بي‌ربط هستند. كسي كه با نوشتار سروكار دارد، علاقه وافري به سازمان منظم و تحليل سيستماتيك دارد، كسي كه با تلويزيون حشر و نشر دارد، ارزش لحظه‌ها را بيشتر از تاريخ مي‌داند. در مورد اصحاب رايانه چه بايد بگوييم؟ كساني كه از كاربران پرطرفدار كامپيوتر به شمار مي‌روند، براي اطلاعات، بيشتر از علم و به طور مشخص حكمت و دانايي ارزش قائلند. يقيناً در عصر رايانه، مفهوم حكمت و دانايي به طور كامل از بين مي‌رود.
پس خلاصه‌ي نكته‌ي سوم چنين مي‌شود كه هر تكنولوژي فلسفه‌اي دارد كه در وادار كردن مردم به نوعي خاص از تفكر، نحوه‌ي استفاده از اعضا و جوارح، نحوه‌ي قانومند كردن جهان، تقويت بعضي از حس‌هاي ما و فروكش كردن برخي از تمايلات فكري و اجتماعي، تأثير داشته و به نوعي پشتوانه آن محسوب مي‌شود. اين ايده، خلاصه‌ي بيان مشهور مارشال مك لوهان، كاتوليك معروف است كه مي‌گويد: «رسانه، پيام است».



نكته‌ي چهارم:
نكته‌ي چهارم به اين شرح است: تغييرات تكنولوژيكي، خاصيت تقويت‌كنندگي ندارند، بلكه توازن اكولوژيكي را بر هم مي‌زنند. با يك مقايسه بهتر مي‌توان اين مطلب را تشريح نمود. اگر يك قطره رنگ قرمز، داخل پياله‌اي پر از آب تمييز بريزيم، چه اتفاقي رخ مي‌دهد؟ آيا آب تمييز به همراه يك قطره رنگ خواهيم داشت؟ مسلماً خير. ما مولكول‌هاي آب را از نو رنگ‌آميزي كرده‌ايم. اين همان چيزي است كه من آن را تغييرات اكولوژيكي مي‌نامم. در سال 1500، بعد از اختراع ماشين چاپ، شما ديگر اروپاي قديمي نداشتيد كه به آن ماشين چاپ اضافه شده باشد، بلكه با اروپايي متفاوت روبه‌رو بوديد. بعد از [اختراع] تلويزيون، آمريكا ديگر آن آمريكايي نبود كه فقط تلويزيون به آن افزوده شده باشد؛ تلويزيون به رقابت‌هاي سياسي انتخابات، به هر خانه، مدرسه و صنعت و غيره، رنگ و لعاب جديدي بخشيده بود.
به همين خاطر است كه بايد در قبال ابداعات فني، محتاطانه پيش برويم. نتايج و آثار اين تحولات، همواره گسترده و اغلب غيرقابل پيش‌گويي و تغيير ناپذيرند. به همين علت است كه بايد نسبت به سرمايه‌سالاران (كاپيتاليست‌ها) خيلي هم خوش‌بين نباشيم. سرمايه‌سالاران در يك جمله، بيش از اين كه بخواهند شخصاً خود را به خطر بيندازند، جهت خطر را متوجه فرهنگ مي‌كنند. خلاق‌ترين و شجاع‌ترين آنها، به فكر بهره‌برداي هر چه بيشتر از تكنولوژي است، بدون توجه به اين كه چه سنت‌هايي در اين مسير به فراموشي سپرده مي‌شوند و يا اين كه اصلاً فرهنگ منهاي سنت‌هاي ديرين، بقايي خواهد داشت يا خير؟ بهتر است بگوييم، آنها در يك واژه خلاصه مي‌شوند: «راديكال‌ها». در آمريكا، مشهورترين عناصر افراطي، هميشه سرمايه‌سالاران بوده‌اند؛ مرداني چون بل. اديسون، فورد، كارنگي، سارنوف، گلدوين. اين بزرگان، قرن 19 را محو كرده و قرن بيستم را رقم زدند و هنوز براي من روشن نشده است كه چرا اين سرمايه‌سالاران را محافظه‌كار تلقي مي‌كنند؟ شايد به اين دليل باشد كه تمايل به پوشيدن كت و شلور تيره به همراه كراوات خاكستري داشتند!
در هر صورت بايد نسبت به كاپيتاليست‌ها، وسواس و دقت بيشتري به خرج دهيم. شاهد مثال اين كه، آنها از خانواده، ازدواج، پرهيزكاري و عزت نفس دم مي‌زنند، اما اگر برايشان فرصتي پيش آيد كه از ظرفيت‌هاي اقتصادي فناوري مدرن بهره جويند، آن ارزش‌ها و فضيلت‌ها را به فراموشي مي‌سپارند.
به جاست كه در اين رابطه به دو مثال اشاره كنم كه امروزه آمريكا با آن دست به گريبان است؛ اولين مورد در ارتباط با مسأله آموزش است. در قرن حاضر چه كسي بيشترين تأثير را بر فرآيند آموزش گذاشته است؟ اگر بگوييد جان ديوئي يا هر فيلسوف ديگر، مي‌گويم اشتباه مي‌كنيد. تأثيرگذارترين آنها، مردان گمناني بودند با كت و شلواهاي خاكستري كه در حومه نيويورك، پرينستون و نيوجرسي اقامت داشتند. آنها در فراگيري و رشد تكنولوژي كه از آنها به عنوان تست‌هاي استاندارد (
GRE), (SAT), (IQ) نام مي‌بريم، نقش مهم و به سزايي داشتند. اين تست‌ها، مفهوم يادگيري را مجدداً از نو معنا كرده و موجبات بازنگري برنامه‌هاي آموزشي را فراهم آوردند.
مثال دوم در ارتباط با سياست است. امروزه واضح و آشكار است، آنهايي كه اساسي‌ترين تأثير را بر سياست آمريكا داشته‌اند، ايدئولوگ‌هاي سياسي يا دانشجويان معترض با موهايي بلند، به همراه كپي‌هايي از [آموزه‌هاي] كارل ماركس [و يا ديگر متفكرين اجتماعي و سياسي] در زير بغل‌هايشان نيستند. اصلاح‌طلبان تندرويي كه سياست آمريكا را از اساس تغيير دادند، صاحبان شركت‌هايي بودند با لباس‌هاي تيره و كراوات‌هاي خاكستري كه تلويزيون آمريكا را اداره مي‌كنند. آنها به دنبال ساختن سرگرمي از گفتمان‌هاي سياسي نبودند؛ آنها نمي‌خواستند مانع رسيدن آدم‌هاي بي‌نهايت چاق [و در عين حال بالياقت] به پست‌هاي عالي سياسي شوند. 1 قصدشان محدود كردن رقابت‌هاي سياسي در آگهي تجاري 30 ثانيه‌اي نبود؛ آن چه آنها دنبال مي‌كردند، تبديل تلويزيون به ماشين پول‌سازي بود كه بي‌وقفه كار مي‌كرد. از همين جا بود كه خيلي راحت، طي فرآيندي، گفتمان بنيادين سياسي را ضايع نمودند.



نكته‌ي پنجم
در اينجا مي‌رسيم به پنجمين و آخرين نكته و آن بدين شرح است: تكنولوژي‌هاي نوين به دنبال آن هستند كه «افسانه‌اي» شوند. اين واژه را به مفهومي به كار مي‌برم كه نقاد ادبي فرانسوي، رونالد بارتز، از آن استفاده نمود. منظور وي در آنجا از به كارگيري اين واژه، اشاره به نوعي رويكرد همگاني به اختراعات فني است، با اين تصور كه اين اكتشافات، خدادادي بوده و جزء ذاتي و طبيعت اشياء [و نتيجه سير تكاملي تاريخ] هستند. ماشين، هواپيما، تلويزيون، سينما و روزنامه‌ها و … نه به خاطر جلوه‌هاي تصنعي آنها در برخي زمينه‌هاي خاص سياسي و تاريخي، بلكه به اين دليل كه مواهب طبيعي تلقي مي‌شوند. جايگاه اسطوره‌اي و افسانه‌گونه پيدا كرده‌اند. خطر آن جاست كه يك تكنولوژي، صورت اسطوره‌اي پيدا كند، چرا كه اگر اين گونه شد، ديگر به راحتي مستعد اصلاح يا كنترل نيست. به عنوان مثال، طرحي مبني بر عدم پخش برنامه‌هاي تلويزيوني تا ساعت 5 بعدازظهر و خاتمه برنامه‌ها در ساعت 11 عصر را با مردم آمريكا در ميان بگذاريد، اين ايده‌ها بسيار خنده‌دار و مسخره جلوه مي‌كند. اين طرز تلقي به دليل مخالفت‌ آنها با اين ايده‌ي فرهنگي نيست.
آنها به اين خاطر شما را مسخره مي‌كنند كه پيشنهاد شما را تغيير در يكي از اركان طبيعت تلقي مي‌كنند. چيزي شبيه اين كه پيشنهاد كنيد، خورشيد به جاي طلوع در ساعت 6 صبح، 10 صبح طلوع كند. هر زمان كه به قابليت افسانه‌اي شدن تكنولوژي فكر مي‌كنم، اين سخن پاپ ژان پل دوم در خاطرم جلوه مي‌كند كه مي‌گويد علم قادر است، دين را از خطا و موهـوم‌پرستي پاك كند. دين مي‌تواند علم را از بت‌پرستي و خودكامگي تنزيه نمايد». آن چه من معتقدم، اين است كه اشتياق افراطي ما به تكنولوژي مي‌تواندبه نوعي از بت‌پرستي و اعتقاد ما به خدمت‌رساني آن، مي‌تواند به خودكامگي كاذب بينجامد.
بهترين تلقي از تكنولوژي اين است كه تكنولوژي، مزاحمي عجيب و غريب است و فراموش نكنيم كه محصول گونه‌اي از تدبير الهي نبوده، بلكه ساخت خلاقيت و غرور انسان است و ظرفيت بالقوه خوبي يا بدي آن، كاملاً بستگي به ميزان آگاهي و شناخت انسان‌ از آن چه تكنولوژي با ما و براي ما مي‌كند، دارد.
اينها، مجموع 5 نكته‌اي بود كه در باب تحولات فني به عرض رساندم. اول اينكه، ما هميشه براي دستيابي به تكنولوژي، ملزم به پرداخت هزينه‌ايم و هر چه اين فناوري، عظيم‌تر و پيچيده‌تر باشد، هزينه‌اي كه مي‌پردازيم، بيشتر است. دوم اينكه، در اين بين هميشه گروهي برنده و ديگران بازنده‌اند و برندگان مي‌كوشند تا به مغلوبين القا كنند كه برنده شده‌اند. سوم اينكه، در نهاد هر فناوري مهم، نوعي تبعيض و تعصب معرفت‌شناختي سياسي يا اجتماعي نهفته است. گاهي اين تعصب‌ها نتايج حاصله را تحت‌الشعاع خود قرار مي‌دهد و گاهي هم نه. [اختراع] ماشين چاپ، سنت‌هاي گفتاري ما را به نابودي كشاند. تلگراف، فاصله را بي‌معنا نمود. تلويزيون، واژه را بي‌معنا كرده است و شايد كامپيوتر، در آينده زندگي را بي‌ارزش كند و قس علي هذا. چهارم، فناوري مدرن تقويت‌كننده نيست، بلكه اكـولوژيكي است، بدين معنا كه توازن همه چيز را بر هم مي‌زند.
و در نهايت، پنجمين نكته اين كه، تكنولوژي دوستدار اسطوره‌اي شدن است؛ توضيح اينكه، فناوري امروز مي‌خواهد بخشي از نظم طبيعي جهان شمرده شود و بر همين اساس، زندگي ما را بيش از آنچه براي ما ضرورت دارد، تحت نفوذ و سيطره‌ي خود درآورد. اگر فرصت بيشتري در اختيار داشتم، مسائل قابل توجه ديگري هم در اين باب بود كه به عرض رسانده شود، اما به همين قدر اكتفا مي‌كنم و عرايضم را با ذكر اين مهم به پايان مي‌رسانم: در گذشته، با چشماني بسته با اين گونه تغيير و تحولات در حوزه تكنولوژي برخورد مي‌كرديم؛ شعار ناگفته‌ي ما «به خدمت گرفتن تكنولوژي است» و تا به امروز، بيشتر توان خود را در راه برآورده كردن نيازهاي تكنولوژي به كار بسته‌ايم تا نيازهاي فرهنگ؛ اين كار نوعي حماقت است، به ويژه در عصر تحولات گسترده تكنولوژيك. بايد با چشماني كاملاً باز حركت كنيم تا پيش از آن كه به استخدام تكنولوژي درآييم، آن را به خدمت خود درآوريم

برگرفته از سایت : http://www.gfairan.com/etechdetail.asp?ID=-1471126805

 



با سلام جهت استفاده از مطالب صلوات بر محمد و آل محمد بفرستيد و لطفاً لينك ما را در وبلاگ يا وبسايت خود قرار دهيد و به دوستان خود معرفي نماييد باتشكر - مديريت وبلاگ

معلم كلاس ششم

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : جمعه 12 دی 1393برچسب:, | 15:5 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |